English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5265 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
he kept me waiting U مرامنتظریامعطل نگاه داشت
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
minute book U دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
at a losses U معطل
stranded U معطل
pending U معطل
detains U معطل کردن
detaining U معطل کردن
detained U معطل کردن
detain U معطل کردن
To hang about . To be getting nowhere . U ول معطل بودن
lingeringly U معطل کنان
What are you waiting for ? U معطل چه هستی ؟
To keep someone waiting . U کسی را معطل کردن
to hang about U گشتن معطل شدن
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
to keep somebody waiting U کسی را معطل نگه داشتن
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
don't wait the dinner for me U ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
He held me up [slowed me down] for a long time. U او [مرد] من را خیلی معطل کرد.
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for . U برای نان شب معطل مانده ام
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
My car is held up at the customs . U اتوموبیلم ؟ رگمرک معطل مانده
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
Get a move on . Expedite it . U اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
The reporter was held at the checkpoint for several hours. U خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
glances U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
glance U نگاه نگاه مختصر
conservation U داشت
article had two notes U داشت
talent U درون داشت
factum U یاد داشت
talents U درون داشت
apanage U اختصاص داشت
he loved her dear U اوبسیاردوست داشت
expectation U چشم داشت
expectations U چشم داشت
note book U دفتریاد داشت
talented U درون داشت
durst U زهره داشت
without letted U باز داشت
expectantly U با چشم داشت
when will women have the vote? U خواهند داشت
he adored that woman U ان زن رابسیاردوست می داشت
dwelt U منزل داشت
to make a note of U یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance . U سرووضع مرتبی داشت
to make a minute of U یاد داشت کردن
writing pad U دسته یاد داشت
to minute down U یاد داشت کردن
He was looking for you. U داشت دنبالت می گشت
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
to set down U یاد داشت کردن
to take down U یاد داشت کردن
he complained with reason U داشت که گله میکرد
i will note it down U یاد داشت میکنم
prospectiveness U چشم داشت به اینده
ephebe U شهری که از 81 تا 02 سال داشت
it had a europeanlook U نمود اروپایی داشت
annotator U یاد داشت کننده
marrige of convenience U پیوند با چشم داشت
outlook U منظره چشم داشت
block note paper U دسته کاغذیاد داشت
disposure U نمایش عرضه داشت
the dog wasled U سگ بند در گردن داشت
expectant of U منتظر
waiters U منتظر
trray U منتظر
waiting U منتظر
wistful U منتظر
waiter U منتظر
inexpectant U نا منتظر
anticipatory U منتظر
anticipator U منتظر
anticipant U منتظر
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
no song no supper U تانخوانی شام نخواهیم داشت
The girl was penciling her eyebrows . U دخترک داشت ابروهایش را می کشید
All his belongings were stolen . U هرچه داشت بردند (دزدیدند)
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
He was running like a madman. U عین دیوانه ها داشت می دوید
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? U تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
She was talking to (with ) a friend . U داشت با دوستش صحبت می کرد
he was in purpose to do it U در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones U هرچه خوب داشت فروخت
it weighed kilogrammes U بود سه کیلوگرم وزن داشت
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
durst U جرات داشت جسارت کرد
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
fusilier U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
to look out U منتظر بودن
await U منتظر بودن
awaits U منتظر بودن
abhide U منتظر بودن
trray U منتظر شدن
awaiting U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
on old woman past sixty U پیرزنی بیش از شصت سال داشت
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
quinquereme U یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
to preach from notes U از روی یاد داشت وضع کردن
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
count palatine U قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
pistole U سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
He wanted to incite the people. U قصد داشت مردم راتحریک کند
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
on deck U دونده منتظر نوبت
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
less than release unit U یکان منتظر حمل
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
to look for anything U منتظر چیزی شدن
i await you U منتظر شما هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
lostlabour U کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
no paternosterŠno p U تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen U سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery U ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
abides U منتظر شدن وفا کردن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
abided U منتظر شدن وفا کردن
abide U منتظر شدن وفا کردن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
complete transaction U معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer U نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
He had the air of a frightened(scared)child. U حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
Recent search history Forum search
1popsicle
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1wait a while
1I will take a loot tonight.
3متشکرم برای نگاه زیبای شما
3متشکرم برای نگاه زیبای شما
3متشکرم برای نگاه زیبای شما
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0روزانه یه ساعت ویدیو نگاه کنیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com